تفاوت عشق و دوست داشتن

                               

تفاوت عشق و دوست داشتن

 

عشق یک جور جوشش کور است و پیوندی از سر نابینائی ، اما د وست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت
عشق در قالب دلها در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی میشود اما د وست داشتن در هر روحی جلوه خاصی دارد عشق با د وری و نزدیکی در نوسان است ، اگر د وری به طول بینجامد ضعیف میشود ، اگر تماس  دوام یابد به ابتذال میکشد اما د وست داشتن با این حالت نا آشناست عشق جوششی یکجانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست و از این رو همیشه اشتباه میکند
اما د وست داشتن در روشنائی ریشه میکند و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی نیست اما  د وست داشتن در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر میرود و د وست را با خود به قله بلند اشراق میبرد
عشق زیبائی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوست داشتن زیبائی های دلخواه را در د وست میبیند و میابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و د وست داشتن یک صداقت راستین
عشق در دریا غرق شدن است و د وست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینائی را میگیرد و د وست داشتن بینائی میدهد
عشق ناپایدار و نامطمئن است  و د وست داشتن لطیف است وپایدار و سرشار از اطمینان
عشق همواره با اشک آلوده است و د وست داشتن سراپا یقین 
از عشق هرچه بیشتر میشنویم سیراب تر میشویم و از د وست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما د وست داشتن ، د وست را محبوب و عزیز میخواهد
در عشق رقیب منفور است و در د وست داشتن عزیز
عشق اسارت در دام غریزه است و د وست داشتن آزادی از جبر مزاج عشق مامور تن است و د وست داشتن پیغمبر روح