زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه
ساغر و باده بود بر سر و دستم به تو چه
تو به محراب نشستی احدی گفت چرا؟
من که در گوشه ی میخانه نشستم به توچه
آتش دوزخ اگر بر سر من می ریزند
تو که خشکی چه به من ؛ من که ترهستم
به تو چه
ادامه...
این عکس کجاست ؟ ال دورادو نیست ؟:)) خیلی دوست داشتم اونجا بودم. امیدوارم بلا بدور بوده باشه . چرا گاهی اوقات فکر نمی کنی ؟!:))) بهر حال خوبه که بازم اومدی.
سلام مهدی جان . خب ظاهرا داداشمون باهامون قهره و حالا حالا نمیخواد سری به من بزنه . باشه . ولی دلم واسه یه کامنت از تو تنگ شده . من سعی میکنم با همه گرفغتاریام از تو پادگانم شده سری به وبت بزنم . نوکرتم . سبز باشی . یا علی
این عکس کجاست ؟ ال دورادو نیست ؟:)) خیلی دوست داشتم اونجا بودم. امیدوارم بلا بدور بوده باشه . چرا گاهی اوقات فکر نمی کنی ؟!:)))
بهر حال خوبه که بازم اومدی.
سلام مهدی جان . خب ظاهرا داداشمون باهامون قهره و حالا حالا نمیخواد سری به من بزنه . باشه . ولی دلم واسه یه کامنت از تو تنگ شده . من سعی میکنم با همه گرفغتاریام از تو پادگانم شده سری به وبت بزنم . نوکرتم . سبز باشی . یا علی
سلام ..
خوشحالم که دوباهر برگشتی ... خیر باشه الهی ...
عکسی هم که گذاشتی خیلی قشنگه ..
هر جا که باشی سلامت و موفق باشی ..
در پناه حق