مردی کهنسال تنها در منه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه اش راشخم بزند اما بنظر کارسختی بود .
تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود .
مرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضع را برای اوشرح داد :
پسرم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست محصول بکارم .
من نمی خواهم مزرعه را از دست بدهم، من برای کار مزرعه خسته شده ام. اگر تونزدم بودی تمام مشکلات من حل می شد.
ومزرعه را برای من شخم می زدی .
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران محلی به مزرعه آمدند و تمام آن را شخم زدند بدون آنکه اسلحه ایکشف کنند .
مرد بهت زده نامه دوم را به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و محصولت را بکار،تنها کاری که از دست من بر می آمد برات انجام دادم
شرح اخلاقی :
مانعی در جهان وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان قصد انجام کاریرا داشته باشی می توانی آن را انجام بدهی
سلام مهربون!
زیبا بود و امید بخش... ممنون.
کبوتران دلم را به سوی تو به پرواز در آوردم تا شاید برسانند به تو پیام حزن انگیز عاشقیم را ...ولی نمی دانم چرا هیچگاه دیگر به خانهء دلم باز نگشتند و من همیشه وهمیشه چشم انتظارشان ماندم ...
یاحق!
سلام استاد
خوبین شما
استاد خدا روشکر که امروز تونستم دومین نفر باشم
قلمتان پایدار واحساستان جاری باد مثل همیشه خیلی زیباست
سوووووووووووووووم
سلام دادا مهدی
خوبی؟
عالی بود
خیلی با معنی بود همه چی در درون آدمه و این درون نیرویی داره که میتونه همه یمانع ها رو بشکنه
عزیزم موفق باشی
منو خبر نکردی دلم نگران بود چه خبر؟
* منم آپیده هستم
یاعلی
خوب بود:)
سلام مهدی جون
خوبی عزیز؟
مطلب جالبی بود
امیدوارم تو هم همیشه موفق باشی
فعلا
ُسلام مهدی جان خوبی؟
رفتی و بی وفا شدی؟
ولی من اومدم بگم که فردا اپ میکنم..
تولده پدرامه.. دعوتی اقا..
هر چند شما که اپ میکنی خبرم نمیکنی اما خب..
راستی با حرفات موافقم خواستن توانستن است..
فردا منتظرتم..
صبح اپ میشم..
فدات
بوووووووس
بابای
سلام
حالا کتاب خریدین ؟ اگه خریدین پست بعدیتون معرفی کنید ....ببینیم سلیقتون چطوریه.
سلام
خوندم
قشنگ بود
سلام
خسته نباشین
مرسی که بهم سر زدی
خوشهال شدم واقعا معرکه بود
سلام مهدی جان خوبی؟
خیلی قشنگ نوشتی ایا قصه من هم مثل این کشاورز میشود وآیا کسی پیدا میشه مشکل منو حل کنه .
ولی توکل بخدا انشاالله که خدا خودش هر جور که صلاح همون کار بشه .
از زحمات شما هم تشکر میکنم خدا خیرت بده.
هنوزم با اون قضیه درگیرم و یه جورایی دارن اذیتم میکنند .
نمیدونم چی کار کنم .
در هر صورت زیبا بود تبریک میگم .
شاد و پیروز باشی
برای به دست آوردن چیزی که تا به حال نداشته اید باید چیزی شوید که تا به حال نبوده اید.
سلام دوست عزیز.. ممنونم از اینکه بهم سر زدی. اپت خیلی خیلی قشنگ بود. من هم آپ کردم دوست داشتی بیا. موفق و شاد باشی.
مهدی جان خیلی داستان جالبی بود و باز هم از اینا داستانا برامون تعریف کن.من که خیلی دوست داشتم.
سلام دوست من...
متن جالبی نوشتی
من به روزم یه جورایی به نظرم مطلب من شبیه این متنه البته این داستانه ولی متن من نمی دونم بهش چی می گن خودت بخون تا بدونی...بعد هم هر دوتاش به آدم درس می ده ... واین مهمه
موفق باشی....
خدایا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ، بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی که بر بیهودگی آن سوگوار نباشم
واقعا داستان آموزنده و جالبی بود
پیشم بیا
سلام جالب بود راستی خوشحات میشم عضو گروه سایه افتاب بشی
برات آدرس کروه رو میزنم عضو شو خوشحتا میشم
http://groups.yahoo.com/group/ssayehaftab
آدرس میل گروه
: ssayehaftab@yahoogroups.com
سلام داداش...خوبی؟وبلاگت خیلی قشنگه من که لینکت کردم تو هم اگه دوست داشتی و از وبلاگم خوشت اومد خوشحال میشم لینکم کنی...
راستی عیدتم مبارک داداش